لرستان
السلام علیک یا ابا الفضلل العباس (ع)
 
 



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى معاويه به كسانيكه نزد او بودند گفت :
چگونه مى شود فهميد كه مرگ من زودتر است يا مرگ (حضرت ) على ، حاضرين گفتند: راهى نيست ، معاويه گفت : من اين مطلب را از على بدست مى آورم زيرا او سخن باطلى نمى گويد!
سپس سه نفر از افراد مورد اعتماد را خواسته به آنها گفت : هر سه با هم به طرف كوفه حركت كنيد، ولى با هم داخل نشويد، هر كدام به تنهائى ولى به ترتيب وارد شويد و خبر مرگ مرا منتشر كنيد، مواظب باشيد سخن شما در مورد چگونگى مرگ و سبب آن و روز مرگ و وقت آن ، و مكان قبر و آنكه بر من نماز گذارده و ديگر امور هماهنگ باشد و به هيچ وجه اختلاف نداشته باشيد، اول يكى داخل شود و خبر فوت مرا بدهد، سپس ‍ دومى و بعدا سومى ، آنگاه ببينيد على چه مى گويد؟!
 اين سه نفر براى انجام اين ماءموريت به كوفه آمدند، اولى داخل شهر شد.........



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:, :: 19:27 :: توسط : h.m



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در دوران خلافت ابوبكر در ساحل عدن گروهى مى خواستند مسجدى بنا كنند، هر بار كه ساختمان را بالا مى بردند فرو مى ريخت و ويران مى شد.
جريان را با ابوبكر در ميان گذارده راه حلى خواستند، او دستور داد دوباره بنا كنيد، دوباره با استحكام آن را بنا كردند اما باز سقوط كرد و ويران شد، وقتى مشكل را به ابوبكر گزارش دادند به منبر رفت و به مردم گفت : اگر در ميان شما كسى در اين مورد چيزى مى داند بگويد.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: طرف راست و چپ قبله را حفر كنيد، دو قبر آشكار مى شود كه بر آن سنگى است كه روى آن نوشته من رضوى و خواهرم حياد، دختران تبع هستيم ، براى خداوند شريك قبول نكرديم ، آنها را غسل داده نماز گذاريد و دفن كنيد، آنگاه مسجد را بنا كنيد كه خراب نخواهد شد، چون چنين كردند ساختمان ايستاد و خراب نشد.(324) 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:, :: 18:15 :: توسط : h.m


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

وقتى سيدالشهداء عليه السلام از بيعت با يزيد امتناع نمود و از مدينه به مكه هجرت فرمود، عبدالله بن زبير نيز به مكه آمد در روز ترويه (هشتم ذيحجه ) در مسجدالحرام ميان حضرت با عبدالله بن زبير سخنانى رد و بدل شد، عبدالله به حضرت گفت : اگر مى خواهى شما در همين جا (مكه ) بمانى و حكومت را در دست بگير و ما با تو بيعت كرده ، تو را يارى دهيم !
حضرت (كه مى دانست سخن ابن زبير از روى صداقت نيست ) فرمود: پدرم (اميرالمؤمنين ) به من خبر داد كه حرمت كعبه توسط سردارى شكسته خواهد شد من دوست ندارم آن سردار باشم !
عبدالله بن زبير گفت : پس اگر مى خواهى شما اينجا بمان و من حكومت را به دست گيرم و دستور شما نيز اطاعت گردد؟!
 حضرت فرمود:



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 13 خرداد 1391برچسب:, :: 15:56 :: توسط : h.m

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در ضمن خطبه اى كه از آينده خبر مى داد و در نهج البلاغة آمده است فرمود:
گويا مى بينيم او را (عبدالملك ) كه در شام بانگ مى زند (لشكر فراهم مى كند) و با پرچمهايش در اطراف كوفه مى گردد (عراق را به تصرف آورد) و به آن ديار هجوم آورد همانند هجوم شتر سركش بدخو، زمين را از سرها فرش نمايد (بسيار كشتار كند) و دهانش (چون درندگان ) گشاده و گامش در زمين سنگين است (سپاهيان فراوان دارد) جولان او دور و دراز و حمله اش سخت خواهد بود.
به خدا قسم شما را در اطراف زمين پراكنده مى كند تا اينكه نماند از شما مگر اندكى همچو سرمه در چشم ، همواره در اين حال (سخت ) خواهيد بود تا اينكه عقلهاى پنهان عرب به نزد آنها برگردد (سر عقل آيند) پس ‍ روشهاى پاينده و نشانه هاى آشكار و پيمان نزديك را كه اتمام نبوت بر آن است ، پاى بند شويد و بدانيد كه شيطان راههاى خود را براى شما هموار مى كند تا به دنبال او گام برداريد.(212)
شارح نهج البلاغة گويد: اين سخنان حضرت در مورد عبدالملك بن مروان و حكومت او در شام و تسلط او بر عراق و كشتارى كه در ايام عبدالرحمن و كشتن مصعب در ميان عرب واقع شد مى باشد.(213) 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب: پيشگوئى اميرالمؤمنين عليه السّلام , :: 20:30 :: توسط : h.m

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بعد از جنگ جمل و شكست لشكر شورشيان ، عبدالله بن عباس نزد حضرت امير عليه السّلام آمد و گفت : يا اميرالمؤمنين حاجتى دارم .
حضرت فرمود: چه خوب آگاهم به حاجت تو، آمده اى تا براى (مروان ) بن حكم امان بگيرى ؟!
ابن عباس گفت : آرى مى خواهم به او امان دهيد، حضرت فرمود: به او امان دادم ، ولى او را بر ترك مركب خودت سوار كن و نزد من آور.
راوى گويد: ابن عباس او را آورد، قيافه مروان همچون بوزينه اى بود.
حضرت فرمود: آيا بيعت مى كنى ؟ عرض كرد: آرى و در دل است آنچه هست (يعنى دلم با شما نيست ) حضرت فرمود: خداوند به آنچه در دلهاست داناتر است .
حضرت در ابتدا دست خود را جلو برد تا مروان با حضرت بيعت كند، ولى ناگهان دست خويش را عقب كشيد و فرمود: مرا نيازى به بيعت او نيست ، اين دست ، دست يهودى است (اهل پيمان نيست ) اگر بيست بار با من بيعت كند با دبرش آن را مى شكند، آنگاه به مروان فرمود:
اى پسر حكم در هيجان اين جنگ بر سر تو ترسيدم كه از بدنت جدا شود، نه به خدا قسم چنين نشود تا اينكه از نسل تو خارج شود فلان و فلان كه اين امت را آزار دهند و به شدت خوار كنند و جام صبر را به آنها بنوشانند.
و خواهيم ديد كه اولاد مروان به حكومت رسيدند و چه بلاها بر امت وارد كردند و مردم جز سوختن و ساختن چاره اى نداشتند، همچنانكه پيشگوئى حضرت در بيعت شكنى مروان به وقوع پيوست و او بعد از جنگ جمل و اظهار بيعت با حضرت ، به معاويه پيوست . 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 20:26 :: توسط : h.m

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در مورد مساجد و مسلمانان آخرالزمان مى فرمايد:
ياءتى على الناس زمان لا يبقى من القرآن الارسمه و من الاسلام الا اسمه ، مساجدهم يومئذ عامرة من البناء خالية من الهدى .
زمانى بر مردم مى آيد كه از قرآن باقى نماند مگر خط و نشان آن (خوب مى نويسد و چاپ مى كنند اما از علم و عمل خبرى نيست ) و از اسلام نماند مگر اسمى (فقط نامشان مسلمان است وگرنه از نظر عقائد و اخلاق و اعمال بوئى از اسلام نبرده اند).
مسجدهاى آنها از نظر ساختمان آباد است (مساجد را مجلل و زيبا مى سازند) اما از هدايت (و بيان احكام دين ) تهى و) خراب است .
ساكنين و سازنده هاى آن بدترين اهل زمين هستند، آنها سرمنشاء فتنه و پناهگاه گناه هستند.
آنكه از فتنه كناره گيرى كند به فتنه برمى گردانند و هر كه عقب افتاده به طرف آن مى كشانند، خداوند سبحان مى فرمايد: به خودم سوگند كه چنان فتنه اى بر آنها بفرستم كه شخص بردبار در آن حيران ماند و قطعا انجام مى دهد. سپس فرمود: و ما از خداوند درخواست مى كنيم ما را از لغزش ‍ غفلت برهاند.(393) 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 19:36 :: توسط : h.m



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يظهر فى آخرالزمان و اقتراب الساعة و هو شرّ الازمنة نسوة كاشفات عاريات متبرّجات خارجات من الدين ، داخلات فى الفتن ، مائلات الى الشهوات ، مسرعات الى اللذات ، مستحلات للمحرمات فى جهنم خالدات .
در آخرالزمان و نزديك شدن زمان موعود (قيامت يا حضرت مهدى عليه السّلام ) كه بدترين زمانهاست (چون جهان از ظلم و ستم پر شود) زنانى ظاهر مى شوند بى حجاب و عريان بيرون آمده خودنمائى مى كنند، از دين خارج مى شوند (به احكام دين توجهى ندارند) در فتنه ها (آشوبها يا محافل عيش و شهوت ) داخل مى شوند و شهوترانى روى مى آورند و به لذات جوئيها شتابانند، حرامهاى الهى را حلال مى كنند و در جهنم هميشه خواهند ماند.(392) 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 19:7 :: توسط : h.m



بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مردم كوفه و عراق بعد از جريان صفين و حكمين ، نسبت به جنگ به خاطر خسارات و تلفات سنگينى كه به آنها وارد آمده بود از جنگ رويگردان شدند و سستى و زبونى و دنياطلبى را پيش گرفتند و هر چه حضرت امير عليه السّلام آنها را به جنگ با معاويه و سركوب او تشويق مى نمودند تاءثيرى نداشت مگر براى اندكى ، به همين جهت است كه حضرتش از مردم كوفه به سختى گلايه نمود و آنها را از عاقبت اين سستى بر حذر داشت .
در يكى از سخنان خويش فرمود: با كدام رهبر بعد از من خواهيد جنگيد، از كدام خانه بعد از خانه خود دفاع مى كنيد؟ بدانيد كه شما (با اين سستى ) بعد از من به ذلت همگانى مبتلا شده و با شمشير برنده و روش ‍ زشت مواجه مى شويد، به گونه اى كه ستمگران اين اعمال را بعنوان يك سنت (طولانى ) اجرا خواهند نمود.(184)
و تاريخ نشان داد كه شيعيان عراق بعد از حضرت دچار چه سختيها و شكنجه هاى دردناك گرديدند. 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 12:3 :: توسط : h.m

بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عبدالله بن عباس صاحب فرزندى شد و نتوانست نماز ظهر را به جماعت با حضرت على عليه السلام بخواند، حضرت بعد از نماز فرمود: چرا ابن عباس به نماز حاضر نشده است ؟
عرض كردند: پسرى براى او متولد شده است (و گرفتار است )
حضرت فرمود: بيائيد برويم به ديدن او، وقتى نزد ابن عباس آمدند حضرت فرمود: مبارك است ، نامش را چه گذاردى ؟ عرض كرد: يا اميرالمؤمنين آيا بر من رواست كه در نامگذارى بر شما پيشقدم شوم ؟
 حضرت فرمود: او را به من بده ، حضرت او را گرفت و كام برداشت (و در روايتى با خرمائى كه در دهان خود تبرك كرده بود كام برداشت ) و دعا نمود، آنگاه او را به ابن عباس داده فرمود: ((خذاليك ابا الاملاك ، بگير پدر پادشاهان را!)) من نام او را على و كنيه اش ‍ (252) را ابوالحسن نهادم . 



 ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 20:16 :: توسط : h.m

پيشگوئيهاى حضرت به خزينه دار معاويه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام صادق عليه السلام فرمود: معاويه را خزانه دارى بود به نام جبير خابور كه مادرى پير در كوفه داشت ، روزى به معاويه گفت :
من مادرى پير در كوفه دارم ، مشتاق ديدار او هستم ، اجازه بده بروم او را ببينم و حق مادرى او را ادا كنم .
 معاويه گفت : با كوفه چه كار دارى ؟ در آنجا مرد یست به نام على بن ابيطالب ، من در امان نيستم كه تو را گمراه كند.
جبير گفت : مرا با على چه كار؟ من به ديدن مادرم مى روم تا حق مادرى او را ادا كنم . معاويه بار ديگر سخن خود را تكرار كرد ولى در اثر اصرار جبير اجازه داد و او به كوفه آمد حضرت على عليه السلام وقتى جبير را ديد به او فرمود:
 آگاه باش (اى جبير) كه تو گنجى از گنجهاى خداوند مى باشى و معاويه پنداشته است كه من تورا گمراه میکنم و اينرا با تو در ميان گذارده است .
عرض كرد: همينطور است به خدا قسم اين چنين پنداشته است . فرمود: با تو مالى است كه آنرا در عين التمر(53) پنهان كرده اى ، عرض كرد: راست مى گوئى اى اميرالمؤمنين ! آنگاه حضرت به امام حسن عليه السلام فرمود تا او را به خانه برده به نيكويى پذيرايى نمايد. 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:پيشگوئيهاى حضرت به خزينه دار معاويه, :: 20:12 :: توسط : h.m

جويرة بن مسهر عبدى گويد: در راه صفين وقتى اميرالمؤمنين به زمين كربلا رسيد نگاهى به چپ و راست افكند و گريه كرد.
سپس فرمود: به خدا قسم اينجا فرود مى آيند، مردم سخن حضرت را نفهميدند مگر هنگام شهادت اباعبدالله الحسين عليه السّلام .
يكى از اصحاب گويد: من در آنجا استخوان شترى را به عنوان نشانه همانجائى كه حضرت اشاره كرده بود در زمين نهادم ، وقتى امام حسين عليه السّلام كشته شد، ديدم استخوان همانجائى است كه او و اصحاب او كشته شدند.(351) 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 19:51 :: توسط : h.m

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ صفين در ميان لشكر خود متوجه غوغائى شد، مردم به جنب وجوش آمده بودند، حضرت از علت آن سؤ ال نمود، گفتند: معاويه كشته شده است . حضرت فرمود: نه ، قسم به آنكه جانم به دست (قدرت ) اوست او نمى ميرد تا اينكه امير اين امت شود و همه با او بيعت كنند.
عرض كردند: (اكنون كه مى دانيد او پيروز خواهد شد) چرا با او مى جنگيد؟ فرمود: تا عذرى باشد ميان من خداوند (يعنى انجام وظيفه و اتمام حجت بر مردم و روشن شدن حق را باطل و طرفداران آن دو).
در روايت ديگرى سوارى از شام خبر مرگ معاويه را آورد، او را نه نزد حضرت آوردند، حضرت فرمود: آيا خودت شاهد مرگ معاويه بودى ؟ با كمال تعجب گفت : آرى خاك هم بر او ريختيم ! حضرت فرمود:
دروغ مى گويد، گفتند: از كجا فهميديد كه دروغ مى گويد؟ فرمود: او نمى ميرد تا اينكه چنين و چنان كند و مقدارى از كارهاى معاويه را حضرت بيان كرد، گفتند: پس چرا با او مى جنگيد؟ فرمود: براى (اتمام ) حجّت . (181) 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 خرداد 1391برچسب:پيشگوئيهاى امير المؤمنين, :: 20:13 :: توسط : h.m

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ
با سلام به وبلاگ خودتان خوش آمدی به اطلاع تمامی دوستان میرساند که تمامی تبلیغات وبلاگ از جانب ارائه دهنده فضای وبلاگ (لوکس بلاگ) میباشد وربطی به این جانب ندارد.
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لرستان و آدرس hassanreza.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 191
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

مرجع وبلاگ نویسان جوان